سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا حر پندارم .خدایا باز گذار راه بر گشتم . خدایا پشیمانم و تنها امیدم  برای بازگشت به حسین توست .وبه راستی حسین کشتی نجات است وبه حق به دستور مستقیم تو بود که این کشتی راهی دنیا شد ورنه آن کتشی کجا پهلو گرفتن در این دنیا.

وامروز به نام حر است و روز بازگشت روزی که من گناه کارهم امیدوارم که نظری شود بر من و فرجی.

 

... ناگاه حر نعره ای از جگر بر کشید و گفت ای برادربشارت باد که نفس من از میان بهشت و دوزخ بهشت را انتخاب کرد.

پس تازیانه بر اسب زد و نزد امام حسین آمد و از مرکب پیاده شده رکاب آن حضرت را بوسه داد و روی بر سم و مرکب امام نهاده و گفت ای پسر رسول خدا مرا گمان نبود که این جماعت قصد تو کنند و خیال می بستم که این مهم به صلح از هم بگذرد و اکنون که تمرد و عصیان و طغیان ایشان بر من ظاهر گشت به خدمت تو مبادرت نودم. آیا توبه من قبول شود یا نی؟

حضرت از بالای مرکب دست بر سر وروی حر کشید و گفت: ای حر بنده هرچه گناه کند چون روی به درگاه خداوند آورده استغفار کند امید قبولش هست و اکنون جرمی که نسبت به من کردی ناکرده انگاشتم واز تقصیر تو درگذشتم. اکنون مردانه باش و در حرب دل قوی دار



پیوستن حر بن یزید ریاحی

    وقتی حر بن یزد دید لشگر کوفه تصمیم گرفتند با حسین (ع) بجنگند و فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین را شنید. به عمر بن سعد گفت تو با این مرد می جنگی ؟ گفت آری بخدا، جنگی که اگر هموار باشد سرها بیفکند و دستها بپراند، حر گفت آیا پیشنهاد او پسند شما نیست، عمر سعد گفت اگر کار بدست من بود پذیرا می شدم ولی ابن زیاد نپذیرد حربن یزید به کناری از لشگر آمد و خود را به   حسین (ع) نزدیک کرد . مهاجربن اوس  به او گفت چه قصدی داری؟ پاسخ او را نداد و لرزه ای بر اندامش افتاده بود مهاجربن اوس به او گفت وضع مشکوکی داری، من تو را در هیچ میدانی چنین ندیدم و اگر به من می گفتند شجاعترین اهل کوفه کیست؟ تو را نام می بردم . حر گفت من خود را در میان بهشت و دوزخ می بینم بخدا چیزی را بر بهشت اختیار نکنم اگر چه پاره پاره و سوزانده شوم. تازید و بر اسب زد و دست بر سر گذاشت پس گفت بار خدایا به سوی تو برگشتم توبه ام را بپذیر، من دل دوستان تو و زادگان دختر پیغمبرت را لرزاندم وقتی به امام نزدیک شد سپر واژگون کرد و بر آنها سلام کرد. حر در مرحله اول به سوی اهل کوفه برگشت و حق را به آنها ابلاغ کرد و با همین تبلیغ همه خطاهای عمر خود را برگردانید . مرحله دوم با خون همه گناهان عمر خود را شست و تا آنجا پاک شد که امام سر او را به دامن گرفت. آنجا که می گفتند توبه حر پذیرا نشد در قبر ایشان و نبش قبر ایشان ثابت شد – (جریان پادشاه ایران و خون آمدن از پیشانی حضرت حر. حر خود را به امام رساند و گفت قربانت یا بن رسول الله من همان هستم که نگذاشتم برگردی و در راه ، پا به پای تو آمدم و تو را اینجا زمین گیر نمودم من گمان نمی بردم که این مردم پیشنهاد تو را یکسر نپذیرند بخدا اگر می دانستم با تو چنین می کنند چنینی رفتاری نمی کردم من به خدا توبه کردم آیا توبه ام پذیرفته می شود؟ امام فرمود بله خداوند قبول می کند حال از اسب فرود بیا، عرض کرد من سواره بهتر می توانم خدمت کنم اگر اجازه بفرمائید ساعتی با آنها می جنگم و در آخر به شهادت می رسم . امام فرمود خدایت رحمتت کند هر چه در نظر داری عمل کن حر جلوی امام ایستاد و گفت «ای اهل کوفه، مادرتان مباد و نزاد این بنده شایسته خدا را دعوت کردید تا نزد شما آید او را از دست دادید، گمان داشتید که از او با جان خود دفاع  می کنید و سپس بهر او جهیدید تا او را بکشید و از هر سو راه بر او بستید چون اسیری در دست شما گرفتار شده و سود و زیان خود را از دست داده و آب فراتی که یهود و ترسا مسیحیان) و گبر می نوشد و به روی او و زنان و کودکان و خانه اش بستید چه بد رفتاری با ذریه محمد (ص) کردید» سخن حر به اینجا رسید که عده ای بر او حمله کردند و او آمد در برابر امام ایستاد امام به او فرمود اهلاّ و سهلاّ (خوش آمدی تو در دنیا و آخرت حری) حر بن یزید برگشت هر کس تن به تن با او مبارزه می کرد با اولین ضربه کشته می شد عمربن حجاج به مردم فریاد زد ای احمقان اینها پهلوانان  و از جان گذشته گان اند، تنها به میدان آنها نروید.عمر بن سعد (عمر سعد) گفت راست می گوید به همه اعلام کرد که تن به تن با آنها مبارزه نکنید تا اینکه بر او تاختند و او را به شهادت رساندند. سپس امام در لحظه شهادت حر، به بالین او رسید در حالیکه خون از بدنش جاری بود فرمود: (بخّ بخّ یا حرّ  انت حر کما سمیت فی الدنیا و الآخره) آفرین بر تو ای حر، تو آزاده مرد هستی همانطوریکه در دنیا و آخرت تو را حر نامیدند. مسلم بن عوسجه در کوفه وکیل مسلم بن عقیل بود و وجوه را تحویل می گرفت اسلحه می خرید و بیعت می گرفت. در کربلا نبرد سختی نمود و بر هواس لشگریان عمر سعد تلاشی بسیار کرد تا اینکه به سر او ریختند و او به زمین افتاد وقتی گرد و خاک فرو نشست او در خون غلطان بود امام به بالینش آمدند و به او فرمودند: پروردگارت رحمتت کند، حبیب بن مظاهر نزدیک او شد و گفت بخاک خون غلطیدن تو بر من ناگوار است تو را به بهشت مژده باد. سپس به او گفت: اگر نه این بود که می دانم هم اکنون به دنبالت روانم، دوست داشتم که هر چه در دل داری به من نصیحت کنی مسلم بن عوسجه گفت سفارش حضرت را به تو می کنم و باید قربان او شوی حبیب گفت به پروردگار کعبه چنان کنم، سپس در دستان حضرت، جان سپرد.

    وقتی لشگر کوفه نزدیک شد امام روی شتر سوار شد و فریاد کشید تا لشکر عمر سعد شنیدند  . فرمود ای مردم به من گوش دارید و شتاب بکنید تا حق نصیحتی که بر من دارید ادا کنم و چقدر امام به دشمنانش هم دلسوز بودند و حتی خواستند آخرین لحظه هم حتی یک نفر هم که شده از عذاب ابدی دوزخ نجات پیدا کند ولی ببینید جهالت را؟ علت آمدن خود را نزد شما بگویم اگر پذیرفتید و به من حق دادید خوشبخت خواهید شد و اگر نپذیرفتید دیگر به من مهلت ندهید .

 

 


نوشته شده در  چهارشنبه 84/11/12ساعت  2:11 عصر  توسط محمدرضا 
  نظرات دیگران()

بسم الله

معولا وقتی محرم میشه یا فاطمیه دیگه هیئت ما از آدم منفجر میشه .ومعولا همه قشری هیئت ما( هیئت الرضا ) میان ، بعضی ها هم میگن علتش اینکه آقای هلالی مداح شماست وکسی به خاطر خود امام حسین اونجا نمیاد؟!اسم هیئت مارو هم گذاشتن عشاق الرضا هلالی. نمیدونم چی بگم .خودم رو تو اون اندازه ها نمیبینم.اما مطمعنم کسی انتظار نداره که ما کسی رو از مجلس امام حسین بیرون کنیم.انشاالله.

در مورد حاح آقای هلالی هم حرف زیاده. و راه انتقاد باز.که من خودم خیلی از آنها را وارد نمیدانم والبته بعضی راهم وارد.خوب این مطلب آقای مصباح رو هم که در همین مورده میذارم .قابل توجه خودم وهمه بچه هیئتیا

 

عزاداری‌ها نباید موجب وهن اسلام شود

 

آیت الله فاضل لنکرانی گفت:در مراسم عزاداری محرم خطیبان، وعاظ و مداحان از بیان مسائلی که موجب وهن اسلام و دین است خودداری نمایند.

آیت الله محمد فاضل لنکرانی در پایان درس خارج فقه خود اظهار داشت: مسؤولیت روحانیت مسؤولیت خطیری است که بر عهده ما نهاده شده و آن حمایت از کیان تشیع است و با توجه به شرایط فعلی این مسؤولیت روز به روز سنگین‌تر شده و می‌شود که باید مراقب باشیم با فکر و تدبیر این مسؤولیت‌ها را به نحو احسن انجام دهیم، لذا ابتدا باید ابعاد مختلف این مسؤولیت‌ها را به خوبی بشناسیم.

وی تأکید کرد: استکبار جهانی پی برده که این تفکر شیعی است که در مقابل تجاوز و ظلم و ستم آنان ایستاده و پرده از جنایات استکبار برداشته است، لذا به هر وسیله درصدد مقابله با تشیع و از بین بردن آن می‌باشد که مهمترین راه مقابله را در انحطاط فرهنگی شیعیان برگزیده‌اند و اگر در این راه با تدبیر و هوشیاری روحانیت شیعه مواجه شوند، هرگز نخواهند توانست به اهداف شوم خود نائل آیند.

این مرجع تقلید در ادامه سخنان خود افزود: انحطاط اخلاقی و هجمه فرهنگی که فعلاً توسط رسانه‌های تبلیغاتی مانند اینترنت و ماهواره برای جوانان ما تدارک دیده شده خطری است بسیار مهم که اگر خدای ناکرده در این نقشه شوم خود موفق شوند و جوانان عزیزمان را تحت تأثیر آن برنامه‌های فاسد قرار دهند به هدف شوم خود خواهند رسید، جوانی که تحت تأثیر قرار گرفته باشد آینده کشور را به تباهی می‌کشاند لذا روحانیت شیعه باید هوشیارانه جوانان عزیز را با برنامه‌های مفید و پرجاذبه از انحرافات و توطئه‌های دشمن حفظ کنند و کاملاً مراقب باشند.

استاد دروس خارج حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: این که حضرت امام رحمه الله علیه فرمودند «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» محرم و صفری است که حقایق اسلام توسط روحانیون بزرگوار در مجالس و محافل به گونه‌ای جذاب برای مردم به ویژه جوانان بازگو شود.

آیت الله فاضل لنرانی تأکید کرد:ضمن آن که باید در محرم و صفر همان عزاداری‌های سنتی انجام شود، اما باید از اموری که موجب وهن مذهب و دین است خودداری شود. باید در این عزاداری‌ها حقایق و معارف اسلام برای مردم بیان شده و خطیبان و وعاظ محترم از مطالب مستند و صحیح استفاده نمایند.

وی با انتقاد از تزلزل اعتقادی از سوی برخی شعرا و مداحان گفت: ما افتخار این معنی را داریم که امام جواد علیه السلام در سنین کودکی در یک مجلس در حدود سی هزار مسأله فقهی و غیر فقهی را پاسخ دادند. باید از طریق بیان حقایق اسلام هر چه بیشتر مردم و جوانان را به اسلام عزیز جذب کنیم ولی متأسفانه در برخی مجالس از اموری استفاده می‌شود که انسان را از حد انسانیت ساقط می‌کند و یا این که از اشعار شرک‌آمیز استفاده می‌شود و به نظر اینجانب واجب است شرعاً با این امور که موجب تزلزل اعتقادی مردم و تضعیف دین و مکتب است مقابله شود.

این مرجع تقلید افزود: کسی که در هنگام خواندن از جمله لا اله الا زینب استفاده می‌کند باید بداند که این جمله از مصادیق واضح شرک است و هیچ‌گونه توجیهی ندارد. با هیچ بیان و توجیهی نمی‌توان از چنین تعابیری دفاع نمود و قطعاً ائمه معصومین علیه السلام از چنین افرادی تبری دارند.

آیت الله فاضل لنکرانی خطاب به مبلغان گفت: باید در این ایام اهداف انقلاب اسلامی را هر چه بیشتر بیان نمایید و باید جوانان ما بدانند که امام خمینی رحمة الله علیه با چه هدف مقدسی این قیام و انقلاب را رهبری و هدایت فرمود و افکار و شخصیت امام را هر چه بیشتر تبیین نماییم. امام برای مردم و خدمت به آنان ارزش فوق‌العاده‌ای را قائل بود خصوصاً تأکیدهای فراوانی را نسبت به مستضعفین و رسیدگی به آنان داشت و امروز هم اگر بخواهیم انقلاب به حرکت خود ادامه دهد باید ارزش مردم و حضور آن‌ها در میدان‌های حساس انقلاب را بدانیم و حقیقتاً برای آنان احترام قائل باشیم.



نوشته شده در  سه شنبه 84/11/11ساعت  4:19 عصر  توسط محمدرضا 
  نظرات دیگران()

از آنجا که میدانم محرم وبلاگم را تسخیر خواهد و این امر موجب غافل شدن از دهه مبارک فجر میشود . بد ندانستم این مصاحبه قدیمی را به مناسبت انقلاب بزنم .

یکی دوهفته پیش برای دیدار با بنده خدایی رفتم دفتر رادیو تهران(میدان ارک)
توی یکی از استودیوهای آنجا نشسته بودم و مغزم ازفرط صداهای بلند موسیقی که وسط پلاتوی مجری پخش می شد به حد انفجار رسیده بود. پا شدم و از توی استودیو آمدم بیرون.
یک چند دقیقه بعد توی راهروی سازمان چشمم افتاد به مردی که لنگ لنگان به سمت استودیوی روبرویی ام می آمد. جلوتر که آمد دیدم خودش است؛«داریوش جم»!
هنرمندی که ترانه «یاردبستانی» اش هنوز که هنوزه پر از طراوت و تازگی و انرژی است وانگار که کهنه بشو نیست که نیست.
حالا مجری شبکه رادیویی تهران است و ترجیح می دهد که درهمین به قول خودش «پاتوق گلوبندکی» بماند و سمت تلویزیون نرود. حالا دیگر حتی علاقه به خوانندگی هم ندارد. یا شاید هم دارد و...
یادش به خیر، 7-8سال پیش به دعوت تهیه کننده برنامه رادیویی «سرودها و نامه ها» چند بار آمدم توی استودیوی این برنامه واز همانجا با داریوش جم (مجری برنامه) آشنا شدم.
خلاصه آن روزچند دقیقه ای فرصت کردم که بنشینم کنارش ویک گپ 5-6 دقیقه ای با او بزنم. اول از همه به او پیشنهاد یک مصاحبه درست و حسابی دادم که قبول نکرد و دلیل قبول نکردنش را هم بی معرفتی برخی صدا و سیمایی ها در دست کاری مصاحبه های قبلی اش دانست.
بعد رفتیم سراغ «یاردبستانی من...»، می گفت خودم هروقت این آهنگ را گوش می دهم تمام موهای بدنم سیخ می شوند، می گفت حس می کنم این آهنگ را یکی آمده گذاشته درحنجره من ورفته، وگرنه من کجا و همچین آهنگی کجا!
از جم درمورد دفترتحکیم وحدت و اینکه این آهنگ شده سرود ملی آنها پرسیدم و پرسیدم که آیا خودش از این ماجرا راضی هست یا نه؟
آه کشید وگفت خیلی با این ماجرا درگیر بودم که به اینها ثابت کنم این آهنگ ملی است نه متعلق به یک تشکل یا گروه، ضمن اینکه قانوناً هم اشکال دارد. هرچند این آهنگ اینقدر اصیل است که به هر کسی پا نمی دهد!
تازه گپ وگفت خودمانی مان دورگرفته بود که چراغ استودیو سبز شد و تهیه کننده برنامه آمد سراغ مجری برنامه اش و جمع ما را به هم زد.
موقع خداحافظی وقتی داشت شماره تلفنم را یادداشت می کرد، از او پرسیدم قشنگ ترین یادگاری که تا حالا گرفتی چه بوده؟! شماره را که نوشت، دست کرد توی جیبش و یک اسکناس 100تومانی که داخل یک کیف پلاستیکی بود را درآورد و گفت این!
گفتم ماجرا دارد؟ گفت آره، 3-4 سال پیش وقتی مقام معظم رهبری آمدند صدا و سیما و به ما هم سرزدند، از ایشان پرسیدم اگر از شما یک یادگاری بخواهم چه چیزی به من می دهید؟!
آقای خامنه ای هم دست کردند درجیب شان و این اسکناس را درآوردند و گفتند این!
می گفت این اسکناس را همیشه همراه خودم دارم.حسابی برایم برکت آورده!
آقا روی اسکناس برایش نوشته بودند:
«کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه»

به فکر رنگ سبز پس فردا...

صادق مهدی غفرانی

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش


دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

 


نوشته شده در  شنبه 84/11/8ساعت  6:11 عصر  توسط محمدرضا 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به خود بیایید ? به داد ما برسید
[عناوین آرشیوشده]