• وبلاگ : ياران علي زمان
  • يادداشت : ياردبستاني من
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    داشتم وب گردي مي كردم كه به وبلاگ شما برخوردم

    مطلب يار دبستاني شما رو خوندم و لذت بردم

    خصوصا از نوشته آقا:

    كي مي تونه جز من و تو درد ما رو چاره كنه

    بايد به آقا گفت:

    من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم

    لطف ها مي كني اي خاك درت تاج سرم

    آقا جون:

    چي مي تونه جز دم تو درد ما رو چاره كنه

    احمد جان نثاري- به وبلاگ من هم سري بزنيد

    يا علي

    + آوا 

    خاك تو سرت بچه كوني گروه فشار

    اينو تو نسل سوم خونده بودم!
    پاسخ

    از اونجا پيچوندم

    يا رب الحسين بحق الحسين اشفع صدرالحسين بظهور الحجة

    التماس دعا

    سلام را بايد آهسته گفت...
    جواب را بايد آهسته خواست...
    آهسته قدم بردار...
    آهسته ...
    گل‏ها را پرپر نكن...
    آه...
    صدايي را به انتظار نشسته‏ايم...
    مي‏گويند بعضي شنيده‏اند اما از ... نمي‏توان باور كرد...
    شايد آن‏ها نيز ...
    بگذريم...
    اما راستي اكنون مي‏شنوم...
    كودكي از فرط خوش‏حالي بلند شعر مي‏خواند و كودكان ديگر نيز او را هم‏راهي مي‏كنند...
    آيا خبر ندارند؟
    نمي‏دانم، اما چه مي‏توان كرد...
    سرخ را اگر رنگ خون و عشق بدانيم و سبز را اگر رنگ پيروزي و رسيدن، ام‏روز، نه! روزهايي ديگر سرخ‏ترين و سبزترين روزهاي زمين خواهد بود...
    سرخ‏ترين روز زمين از آن رو كه سرخي آن دريايي كه از حلقوم فرزند سبط نور الاهي مي‏خروشيد،‏ زمين و بل زمان را تا لحظه ظهور و انتقام،‏ سرخ و خونين كرده است...


    و ... اشك شايد براي فرو خوردن خشمي باشد به بلنداي تاريخ و به ... بگذريم.
    سبزترين روز زمين نيز از آن رو كه دريايي خروشان و پرانرژي آن‏هم از جنس عشق و عقل، خيابان‏هاي سكوت‏زده و اختناق‏پرور قلب اميد دنيا را كه قرن‏ها در سكوت شيطاني فرو رفته بود، به يكباره فرا گرفت و آهسته آهسته، روحي بزرگ از ريشه پرشكوه آسمان را بر مسند سيادت ملتي بزرگ نهاد...

    و حسين عليه السلام آمد و مي‏آيد...
    اما گويي هنوز به كربلاي دل‏هاي ما نرسيده‏ است...

    مي‏داني چرا؟

    بگذريم...

    + *** 

    السلام عليك يا ثارالله

    باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

    باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    باز اي چه رستخيز عظيم است كز زمين

    بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

    اين صبح تيره باز دميد از كجا كزو

    كار جهان و خلق جهان جمله در هم است

    گويا طلوع مي كند از مغرب آفتاب

    كاشوب در تمامي ذرات عالم است

    گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

    اين رستخيز عام كه نامش محرم است

    در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست

    سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

    جن و ملك بر آدميان نوحه مي كنند

    گويا عزاي اشرف اولاد آدم است

    خورشيد آسمان و زمين نور مشتقين

    پرورده ي كنار رسول خدا حسين

    ......................................

    mahdiyon.parsiblog.com

    سلام عليكم...........چه ديدار جالبي بوده خوش بحالت موفق باشي....يا علي
    پاسخ

    من نبودم که نوکرتم